عملیات فروغ و یا دروغ جاویدان چرا و چگونه شکل گرفت؟ – قسمت پایانی
عملیات فروغ و یا دروغ جاویدان چرا و چگونه شکل گرفت؟ – قسمت پایانی
نشست های جمعبندی عملیات فروغ جاویدان و فرار رجوی از پذیرش مسئولیت شکست
علی اکرامی از انجمن نجات مرکز خوزستان یکشنبه 12 مرداد 1404

علی اکرامی در قسمت قبل از برگشت به قرارگاه اشرف چنین گفت: به قرارگاه اشرف که رسیدیم سکوت مرگباری بر آنجا حاکم بود، جای خالی اعضای کشته شده بدجوری به ذوق میزد و حال انسان را بد میکرد. همه اعضا درب و داغان و درهم شکسته بودند، در میان بهت همه از خود می پرسیدند که چی شد؟ براستی این همه انسان چرا کشته شدند؟
با شروع نشست های جمعبندی 5 روزه همه انتظار داشتند رجوی در جریان این نشست ها ضمن انتقاد از خود مسئولیت شکست در عملیات و انبوه کشته های آن را بپذیرد. ولی در میان بهت و تعجب همگان، رجوی ضمن بحث های طولانی در نهایت اعضا را مقصر اصلی شکست دانست و تاکید کرد، علت اصلی شکست نه نظامی بلکه ایدئولوژیکی بوده است. و شما نه پشت تنگه چهارزبر بلکه پشت تنگه وابستگی به زنان و فرزندان تان متوقف شدید! بعد از این صحبت های مقدماتی نشست های موسوم به تنگه و توحید شروع شد.
رجوی در منتهای فرصت طلبی گفت تمامی محاسبات نظامی و طراحی و انتخاب اهداف عملیات درست بوده است و اگر شما تمامی توان و انرژی خود را می گذاشتید، پیروزی در عملیات و فتح تهران کاملا متصور بود، ولی علاقه و وابستگی شما به همسر و فرزندانتان و تلاش برای زنده ماندن و بازگشت نزد آنها جسارت جنگیدن را از شما گرفته و به همین دلیل مانع از آن شد که مجاهد وار و تمام عیار بجنگید. برای اینکه بار دیگر پشت تنگه های دیگر نمانید و بتوانید امر سرنگونی را محقق کنید باید از نشست های تنگه و توحید عبور کنید!
مریم قجر عضدانلو هم در این نشست به صراحت گفت: شما به اندازه کافی خالص نبودید به همین دلیل لیاقت پیروزی را نداشتید! وی اضافه کرد مسعود هر چه لازم بود برای پیروزی عملیات انجام داد ولی شما در حقیقت به او خیانت کردید! چون ذهن شما درگیر و آلوده به علاقه به خانواده هایتان بود. این تحلیل ها در شرایطی عنوان میشد که اکثریت اعضا از خانواده دل کنده بودند و تمام وقت و انرژی خود را بصورت تمام وقت و حرفه ای در خدمت مجاهدین خلق و رهبری آن گذاشته بودند. بعد از اتمام این نشست رجوی از فرماندهان خواست ادامه نشست ها را در یکان ها پیگیری کنند.
دستور تشکیلاتی این بود که همه در این نشست ها باید به این سوال پاسخ می دادند و از آن عبور می کردند که چرا پشت تنگه گیر کردیم و شکست خوردیم و هر عضو تنگه خود را مشخص و از آن بصورت ایدئولوژیکی عبور کند. دستور این نشست ها به اعضا این بود که هرکس اعتراف کند چگونه به رجوی خیانت کرده است؟! مریم قجر حتی یک گام جلوتر رفت و بیشرمی را از حد گذراند و گفت حتی شهدای این عملیات هم بخاطر رجوی شهید نشدند! آنها بدنبال اثبات توانمندی های فردی خود بودند.
نشست های تنگه و توحید در ادامه خود به نشست و بحث های انقلاب ایدئولوژیک و بحث طلاق کشیده شد. انقلاب ایدئولوژیکی درونی مجاهدین خلق به مجموعه تحولاتی گفته میشد که از سال 64 در مجاهدین خلق آغاز شد، رجوی طی یک فرافکنی و برای فرار از پذیرش مسئولیت شکست در عملیات موسوم به فروغ در یک جمع بندی فریبکارانه متلاشی شدن خانواده و جدایی زنان از مردان را بعنوان بود و نبود هر عضو برای محقق کردن مسئله سرنگونی عنوان کرد و اینگونه تمامی زنان از مردان جدا، بر یکدیگر حرام و زنان در حریم رجوی قرار گرفتند.
رجوی در این مسیر تا آنجا پیش رفت که حتی زنان و مردانی که همسرانشان را در عملیات فروغ از دست داده بودند می بایست آنها را طلاق دهند و اعضای مجرد هم که ازدواج نکرده بودند موضوع زن را در اذهان خود طلاق دهند! در جریان این تغییر و تحول بزرگ ترین تناقض تشکیلات خود را به رخ کشید. ازدواج در راس و طلاق در بدنه؟! اینگونه رجوی برای فرار از پاسخ گویی در قبال بزرگ ترین تصمیم خود که بهای سنگین آن توسط اعضا و خانوادهایشان پرداخته شد، کانون خانوادگی اعضا را متلاشی کرد. در این میان فرزندان خردسال اعضا که هیچ نقشی در شکل گیری و شکست عملیات نداشتند بعنوان اصلی ترین قربانی، بزرگ ترین بها را پرداختند. آنها بدستور رجوی خانواده متلاشی شده را ترک و به کشورهای اروپایی تبعید شدند، مرگ عاطفه ها این گونه توسط رجوی رقم خورد. صدها کودک در شرایط سنی که بیش از همیشه به عشق و محبت والدین خود نیاز داشتند در کشورهای مختلف اروپایی در نزد کسانی به امانت گذاشته شدند که کم ترین احساس وعاطفه ای به آنها نداشتند. عملیات فروغ که دروغ جاویدانی بیش نبود بدین ترتیب با مرگ و پراکنده شدن انبوده اجساد اعضا در دشت حسن آباد و تنگه چهار زبر شروع و با متلاشی شدن کانون گرم خانوادها ومرگ عاطفه ها خانمه یافت.
علی اکرامی