سیما، زنی که از دستکاری روانی – جنسی شدید توسط رجوی سخن گفت
سیما، زنی که از دستکاری روانی – جنسی شدید توسط رجوی سخن گفت
مزدا پارسی از انجمن نجات مرکز فارس دوشنبه 20 مرداد 1404
زنان و مردان مجاهدین
رهبران فرقهها از طیف وسیعی از تاکتیکهای فریبکارانه برای اعمال کنترل جنسی و روانی بر پیروان زن خود استفاده میکنند. آنها اغلب از آسیبپذیریهای زنان سوءاستفاده کرده و محیطی از وابستگی و ترس ایجاد میکنند. این روشها موذیانه هستند و به تدریج استقلال روانی و فکری و خودآگاهی اعضا را از بین میبرند.
استفانی الیاس، پژوهشگر آمریکایی در مقاله ای که اخیرا با عنوان “تلاقی پیچیده سکس و فرقهها” منتشر کرده است، بر این باور است که رهبران فرقهها اغلب از رابطه جنسی به عنوان ابزاری برای قدرت و کنترل استفاده میکنند و خود را به عنوان چهرههای الهی یا روشنبین که تماس جنسی با آنها برای رشد معنوی یا شخصی ضروری است، معرفی میکنند. دستکاری روانی و جنسی اغلب به عنوان بخشی از یک مأموریت گستردهتر، چه برای “روشنگری” و چه برای تحقق “هدف والای” فرقه، مطرح میشود.
اسناد و گزارشات زنان جدا شده از مجاهدین خلق نشان میدهد که مسعود رجوی به عنوان رهبر این فرقه، نیز از استثمار جنسی زنان به عنوان وسیلهای برای اعمال قدرت و کنترل و ایجاد وابستگی استفاده میکند. به نوشته استفانی الیاس فرقهها با تمرکز بر روابط جنسی در ساختار گروه، محیطی را ایجاد میکنند که در آن اعضا به این باور میرسند که سلامت عاطفی، جسمی و معنوی آنها به رعایت قوانین رهبر گره خورده است. اعضا ممکن است شرطی شوند که باور کنند خودداری از رابطه جنسی با رهبر منجر به شکست معنوی یا شخصی خواهد شد. این امر باعث ایجاد وابستگی به “امتیازات” جنسی اعطا شده یا سلب شده توسط رهبر میشود.
سیما، شاهدی دیگر بر فساد جنسی رجوی
بتول سلطانی نخستین زنی بود که پس از فرار از فرقه مخرب رجوی، از ازدواج دسته جمعی مسعود رجوی با زنان شورای رهبری، جلسات رقص رهایی و رابطه جنسی این زنان با مسعود رجوی سخن گفت. افشاگریهای هولناک و شجاعانه بتول سلطانی تنها در نقل قولهایی از سوی دیگر اعضای مرد جدا شده، همچون سیامک نادری، ایرج مصداقی و محمدرضا ترابی تکرار شدند که احتمالا آنها در محافل خصوصی با دیگر اعضای پیشین فرقه رجوی از زنان جدا شده، شنیده اند.
تا پیش از انتشار مقاله مشهور اینترسپت در سال 2020 که در آن دو روزنامه نگار به نامهای مرتضی حسین و متیو کول با شش تن از اعضای پیشین مجاهدین خلق مصاحبه کردند، زن دیگری از اعضای پیشین این فرقه، آشکارا درباره سواستفاده جنسی مسعود رجوی از زنان و عمل عقیم سازی آنها سخن نگفته بود. سیما دومین زن از اعضای سابق مجاهدین است که در این گزارش تحقیقی از فساد جنسی مسعود رجوی صحبت میکند.
در مقاله اینترسپت که با عنوان “جداشدگان از شکنجه و عقیمسازی اجباری در فرقه ستیزهجوی ایرانی میگویند” در 22 مارچ 2020، منتشر شد، نویسندگان به درستی ادعا میکنند که گزارش آنها حاوی این مطلب است: “مصاحبه با شش جداشده، از جمله چندین نفر که سمتهای ارشد داشتند، دقیقترین روایت تا به امروز از زندگی در داخل مجاهدین خلق را ارائه میدهد.” رضا صادقی، بتول سلطانی، عیسی آزاده، قربانعلی حسین نژاد و “سیما” پنج نفری بودند که اجازه دادند، اینترسپت تجربه زیسته آنها در مجاهدین خلق را ثبت کند. سیما تنها کسی است که به دلیل ملاحظاتی منطقی نام واقعیاش در گزارش اینترسپت عنوان نمیشود و چنین معرفی میشود:
یکی دیگر از اعضای زن شورای رهبری مجاهدین خلق که اینترسپت موافقت کرد او را فقط با نام سیما معرفی کند، گفت که در دهه ۱۹۸۰ به مجاهدین خلق پیوست و در سال ۲۰۱۴ از آن جدا شد. برخلاف دیگر اعضای سابق، سیما درخواست کرد که نام واقعیاش فاش نشود زیرا از انتقامجویی اعضای فعلی مجاهدین خلق میترسد. او اکنون در یک کشور اروپایی به صورت مخفی زندگی میکند و موافقت کرد که به صورت خصوصی در مکانی ملاقات کند که بعید است سایر هواداران محلی مجاهدین او را ببینند.
سیما هراس خود از عوامل مجاهدین را برای اینترسپت چنین توضیح میدهد: “شما باید سازمان و جنگ روانی که علیه شما راه میاندازد را بشناسید. آنها شخصیت شما را ترور میکنند و شما نزدیکترین دوستانتان را از دست خواهید داد. حتی خانوادهتان به شما اعتماد نخواهند کرد. به همین دلیل است که افراد میترسند.”
به گزارش اینترسپت پیشینه مبارزاتی سیما چنین است که او در پی سرخوردگی از دیگر جنبشهای چپگرا که به نظر میرسید در مواجهه با شاه یا جمهوری اسلامی مردد هستند، در ایران به مجاهدین خلق پیوست. اما برخلاف دیگر افراد مورد مصاحبه، او گفته است که هرگز احساس تعهد کامل به ایدئولوژی مجاهدین نداشته است و بدین ترتیب بعد از گرفتار شدن در سازمان، پیدا کردن راهی برای بازگشت به زندگی قبلیاش برای او بسیار دشوار بود.
او در پی ازدواج با یکی دیگر از اعضای مجاهدین خلق به اردوگاه اشرف در عراق نقل مکان کرد و در آنجا متوجه شد که جای دیگری برای رفتن ندارد. در آن برهه زمانی، گرفتار در فرقه رجوی، دنیای خارج از کنترل رجوی هم غیرواقعی و هم ترسناک به نظر میرسید.
سیما مانند دیگر اعضای مجاهدین خلق، سالها در اردوگاه اشرف آموزش نظامی دید تا برای آنچه که آن را حمله قریب الوقوع به ایران و انتصاب رجوی به عنوان رهبر کشور میدانست، آماده شود. آنها نقشههای مسیرهای حمله احتمالی را به دقت بررسی کردند و آموزشهای تسلیحاتی و اطلاعاتی گرفتند. سیما همچنین در جریان پولهایی بود که در حجم زیاد از سرویسهای اطلاعاتی صدام حسین برای مجاهدین میآمد. او از جمله کسانی بود که امور مالی گروه را در سالهای قبل از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ مدیریت میکردند. سیما به اینترسپت میگوید: “من پول صد نفر از اعضای گروهم را مدیریت میکردم. ما هر ماه کیسههای پر از دینار عراقی دریافت میکردیم.”
با گذشت سالها، او شروع به درگیری با سایر اعضا کرد. در پاسخ، آنها او را تحت نظر قرار دادند و مجبورش کردند در جلسات طاقتفرسای خودانتقادی شرکت کند که او آن را از نظر روانی پیچیده توصیف کرد. حدود سال ۲۰۰۰، سیما به نقطه شکست نزدیک میشد. او با زن دیگری نقشه فرار از اردوگاه اشرف را کشید. آنها خروج خود را با جزئیات دقیق ترسیم کردند، اما زن دیگر او را به رهبران مجاهدین خلق لو داد. سیما نه تنها مورد مجازات قرار گرفت، بلکه به شدت طرد شد و تحت شکنجه روانی قرار گرفت.
بیشتر ۱۴ سال بعدی، سیما در یک بخش از اردوگاه اشرف محبوس بود و نمیتوانست آزادانه حرکت کند. مانند بتول سلطانی، سیما از نوعی شدید از دستکاری روانی-جنسی توسط رجوی سخن گفت که به گفته او به ابزاری جداییناپذیر برای کنترل کادرهای زن تبدیل شده بود. سیما تعریف کرد که سالها قبل در سال 1998 “رجوی به هر زن در سازمان یک آویز داد و به ما گفت که همه ما به او و هیچ مرد دیگری وابسته نیستیم.” نهایتا او مجبور شد از شوهرش طلاق بگیرد و مانند بتول سلطانی، سرانجام با رجوی رابطه جنسی برقرار کرد.
پروژه عقیم سازی
گزارش اینترسپت بر اساس گفتههای سیما و بتول سلطانی از دستورالعمل تکاندهندهتری که رجوی به اعضای زن سازمان ابلاغ کرد، مینویسد. سیما گفته های سلطانی را تایید میکند. سلطانی در این باره میگوید که به خاطر دارد رجوی به آنها چنین گفت: “من موانعی میبینم که مانع از رسیدن ما به اهدافمان و دستیابی به پیروزی شده است. آن مانع، امید به آینده است. ما میخواهیم هر نوع امیدی به آینده را از ذهن شما پاک کنیم. یا با ما هستید یا نه!”
عقیمسازی ابزاری برای جلب تمام تمرکز ذهنی زنان بود. سلطانی به اینترسپت گفت: “آنها گفتند که این عضو بدن، رحم، باعث شده است که زنان بخواهند روزی مادر شوند و به زندگی خانگی بازگردند. و بنابراین، نشستهای زنان آغاز شد تا آنها را در گروههای ۲۰ یا ۳۰ نفره برای هیسترکتومی (عمل برداشتن رحم) ببرند.”
قرار بود زنان در بیمارستان مجاهدین خلق در اردوگاه اشرف ویزیت شوند. این مراحل توسط یک عضو زن مجاهدین خلق که به عنوان پزشک آموزش دیده بود، با کمک یک پزشک محلی عراقی انجام شود. در ابتدا، سلطانی مقاومت کرد. اما در نهایت “فشار آنقدر زیاد بود که مقاومتم را شکست و من هم موافقت کردم که من هم باید وقت بگیرم. به عبارت دیگر، آنها آنقدر دلایل مختلف و متنوعی برای رفتن من به بیمارستان آوردند که چارهای نداشتم.”
رجوی بعداً در جلسهای که سلطانی در آن حضور داشت، با اشاره به آنچه او “زنانی که آخرین بقایای دنیای جنسی خود را رها کرده و تحت عمل جراحی قرار گرفتهاند” نامید، پرسید: «چند زن به قله رسیدهاند؟» پزشک پاسخ داد که تاکنون ۵۰ نفر بودهاند. سلطانی سرانجام در سال ۲۰۰۶، پیش از اینکه این عمل روی او انجام شود، از مجاهدین خلق جدا شد.
و اما داستان سیما در پروژه عقیم سازی چنین است: پس از اصرار زیاد رهبران مجاهدین خلق، سرانجام در سال ۲۰۱۱ سیما موافقت کرد که تخمدانهایش با جراحی برداشته شود. او به اینترسپت گفت: “وقتی تحت شستشوی مغزی هستید، هر کاری انجام میدهید. شما هر عملیات نظامی را انجام میدهید، میروید و با رهبر خود رابطه جنسی برقرار میکنید، اطلاعات جاسوسی میفروشید. ما تحت کنترل مداوم رهبر بودیم.”
سیما در دنیای آزاد
وقتی سیما سرانجام مجاهدین خلق را ترک کرد، گفت: “من مثل یک فرد گمشده بودم.” سازمان ملل متحد جلسهای بین او و برادرش که ۳۰ سال او را ندیده بود، ترتیب داد. در ابتدا، سیما تمایلی به بغل کردن یا بوسیدن برادرش نداشت، زیرا از نزدیکترین خویشاوندش به شدت بیگانه شده بود. برادرش به او یاد داد که چگونه خرید کند و از پول استفاده کند. سیما گفت به برادش گفته بود: ” حدود 30 سال است که چنین چیزی ندیده ام. من زندگی واقعی خارج از مجاهدین خلق را کاملاً فراموش کردهام.”
او که اکنون در دهه 60 زندگی خود است، از شوهرش جدا شده و خانوادهای جز یک برادر که در یک کشور اروپایی همسایه زندگی میکند، ندارد. او به حمایت دولتی که به او پناهندگی داده است، متکی است. در اوقات فراغت خود، به فارسی درباره تجربیاتش در مجاهدین خلق مینویسد. سیما به آرامی میگوید: “آنها زندگی من را نابود کردند.”
به گزارش اینترسپت وقتی سیما برای اولین بار علیه مجاهدین خلق صحبت کرد، عامل مجاهدین درخواست ملاقات کردند. آنها چندین هزار یورو به او پیشنهاد دادند که از این گروه انتقاد نکند، که سیما میگوید او آن پیشنهاد تطمیع کننده را رد کرد. “به آنها گفتم، شما نمیتوانید آنچه را که من از دست دادهام، خانوادهام، شوهرم، را برگردانید. نمیتوانید آن را برگردانید.”
مزدا پارسی