مجاهدین خلق| از تهمت‌پراکنی تا اجتناب از نقد عالمانه

نقد و واکاوی پاسخ فرقه

آرش رضایی از اعضاء جدا شده از مجاهدین سه‌شنبه 25 شهریور 1404

فرقه - نه به آزادی بیان

زمینه و ضرورت نقد

در دنیای مدرن، جایی که بحث‌های سیاسی و ایدئولوژیک باید بر پایه استدلال، شواهد و نقد سازنده پیش بروند، پاسخ‌های مبتنی بر تهمت، توهین و حمله شخصی نه تنها فاقد اعتبار علمی است، بلکه نشان‌دهنده ضعف محتوایی پاسخ‌دهنده است.

سازمان مجاهدین خلق، که خود را به عنوان یک نیروی اپوزیسیون دموکراتیک معرفی می‌کند، اخیراً در سایت “ایران افشاگر” پاسخی به مقالات انتقادی اینجانب منتشر کرده است. من عضو سابق سازمان بودم و سعی کردم مقالات انتقادی ام در رابطه با آموزه ها و عملکرد مجاهدین خلق را بر پایه تحلیل‌های روانشناختی، جامعه‌شناختی، سیاسی و ساختار فرقه‌ای مجاهدین کالبدشکافی کرده، متاسفانه با پاسخی روبرو شدم که رهبران مجاهدین خلق به جای بررسی عالمانه و منطقی محتوای مقالات، به شخصیت من حمله می‌کنند و مرا “مزدور وزارت اطلاعات” می‌خوانند. هر چند تجربه نشان داده است هر منتقد مجاهدین خلق اعم از کادرهای تشکیلاتی با سابقه جدا شده از مجاهدین تا شخصیت های آکادمیک علمی و رسانه هایی چون “بی بی سی” نیز از دیدگاه رهبران این تشکیلات مزدوران وزارت اطلاعات و جمهوری اسلامی بشمار می آیند.

این مقاله، به عنوان پاسخی به دیدگاه مجاهدین، با بررسی دقیق متن پاسخ آن‌ها، نشان می‌دهد که چگونه این تشکیلات به جای نقد عالمانه، به روش‌های کلاسیک فرقه‌ای مانند شیطان‌سازی، انکار واقعیت و پراکندن اطلاعات غلط متوسل شده است. هدف این نقد نه تنها دفاع از محتوای مقالات من، بلکه افشای الگوی رفتاری مجاهدین است که با ادعاهای دموکراتیک‌شان در تناقض است. برای این منظور، از مفاهیم فلسفی مانند “ابتذال شر” هانا آرنت (که من در مقاله ای به آن اشاره کرده ام) و رویکردهای روانشناسی اجتماعی مانند “کنترل ذهنی” رابرت لیفتون استفاده می‌کنم تا نشان دهم پاسخ مجاهدین چگونه بخشی از همان “سیستم شر ابتذالی” است که در مقالات منتشره توصیف کرده ام.

تحلیل محتوای پاسخ مجاهدین خلق: غیاب نقد عالمانه

با دقت در متن پاسخ مجاهدین خلق، هیچ بخشی از آن به نقد مستقیم و عالمانه محتوای مقالات اینجانب اختصاص ندارد. مقالات من شامل تحلیل‌هایی عمیق مانند:

– لایه‌های پنهان کنترل و محو هویت: جایی که با استناد به روایت‌های جدا‌شدگان مانند علی‌محمد رحیمی و نسرین ابراهیمی و مفاهیم آرنت، مکانیسم‌های شستشوی مغزی و جداسازی اجتماعی در مجاهدین خلق را بررسی می‌کنم.

– کالبدشکافی ناکامی‌های مسعود رجوی: تحلیلی بر استراتژی‌های ناکارآمد، وابستگی به نیروهای خارجی و انفصال از جامعه ایران.

– چرخش گفتمانی و فرقه‌گرایی: براساس یادداشت سعید حجاریان، بررسی تحول ایدئولوژیک مجاهدین خلق از اسلام به مارکسیسم و تبدیل به فرقه شخصیتی.

– رقص در خون و نقش در استراتژی ترامپ: نقد حمایت‌های مالی مجاهدین خلق از سیاستمداران آمریکایی و تناقض با سابقه تروریستی.

– نفرت ایرانیان از مجاهدین خلق و گسست با نسل:Z تحلیل اجتماعی و فرهنگی انزوای مجاهدین خلق و عدم همخوانی با نسل مدرن.

در مقابل، پاسخ مجاهدین خلق حتی یک پاراگراف هم به بررسی این تحلیل‌ها اختصاص نداده است. به جای آن، کل متن بر حمله شخصی به اینجانب تمرکز دارد:

– تهمت “مزدور وزارت اطلاعات”: مجاهدین خلق ادعا می‌کنند که آرش رضایی از سال ۱۳۸۱ مأمور نفوذ بوده اما شکست خورده است. این ادعا بدون هیچ سند معتبر (مانند شواهد حقوقی یا گزارش‌های مستقل) مطرح شده و صرفاً بر پایه اتهام‌زنی است. این روش، کلاسیک “حمله اد هومینم”(ad hominem) است که به جای نقد استدلال، شخصیت فرد را هدف می‌گیرد تا اعتبار محتوای مقالات را زیر سؤال ببرد.

– جزئیات ساختگی و غیرقابل اثبات: اشاره به شماره تلفن، آدرس هتل، بدون ارائه مدرک. این جزئیات، که ممکن است از منابع غیرمعتبر استخراج شده باشد (یا حتی ساختگی)، نه تنها با محتوای مقالات من ارتباطی ندارد، بلکه نشان‌دهنده تلاش برای ایجاد ترس و ابهام است. اگر مجاهدین خلق ادعای دموکراسی دارند، چرا به جای پاسخ به تحلیل‌های تاریخی مانند همکاری با صدام حسین، به چنین تاکتیک‌های امنیتی متوسل می‌شوند؟

– انکار عضویت آرش رضایی: ادعای اینکه رضایی “هیچگاه وارد تشکیلات مجاهدین خلق نشد”، بدون بررسی روایت‌های جدا‌شدگان دیگر (که رضایی به آن‌ها استناد کرده)، یک انکار ساده‌انگارانه است. این انکار، بخشی از الگوی فرقه‌ای است که هر منتقد داخلی را “جاسوس” یا “مزدور” می‌خواند، همان‌طور که اینجانب در مقاله “لایه‌های پنهان کنترل” توصیف کرده: محو هویت منتقدان از طریق برچسب‌زنی از سوی رهبران مجاهدین خلق.

کجای پاسخ رهبران مجاهدین خلق در ایران افشاگر در رابطه با انبوه مقالات منتشر شده من در سایت ها و شبکه های اجتماعی نقد عالمانه است؟ هیچ جا. پاسخ مجاهدین خلق حتی به یک مفهوم کلیدی مقالات بنده، مانند “ابتذال شر” یا “چرخش گفتمانی”، اشاره نکرده است. به جای بحث علمی، به “سفسطه‌بافی” و “شیطان‌سازی” پرداخته، که خود تأییدی بر تحلیل من از ساختار فرقه‌ای مجاهدین خلق است.

نقد دیدگاه مجاهدین خلق: تناقض با ادعاهای دموکراتیک

پاسخ مجاهدین خلق نه تنها فاقد نقد عالمانه است، بلکه دیدگاه کلی سازمان را نیز به زیر علامت سؤال می‌برد:

1. شیطان‌سازی به عنوان استراتژی فرقه‌ای: همان‌طور که من در مقاله “چرخش گفتمانی” بر اساس دیدگاه سعید حجاریان اشاره کرده ام، مجاهدین خلق هر منتقدی را به “دشمن خارجی” (مانند وزارت اطلاعات) نسبت می‌دهند تا از بررسی داخلی اجتناب کنند. این روش، reminiscent از گروهها و رژیم‌های توتالیتر است که آرنت توصیف کرده است: شر ابتذالی که در روتین‌های روزمره مانند برچسب‌زنی پنهان می‌شود. اگر مجاهدین واقعاً دموکراتیک هستند، چرا به جای پاسخ به شواهد تاریخی مانند عملیات شکست خورده فروغ جاویدان که مسئولیت مستقیم آن با شخص مسعود رجوی است یا همکاری با صدام حسین فاشیست، به تهمت متوسل می‌شوند؟

2. اجتناب از خودانتقادی: مقالات من بر ناکامی‌های استراتژیک رجوی تمرکز دارد، مانند پیش‌بینی‌های غلط سرنگونی جمهوری اسلامی که بارها و طی چهل سال از سوی مسعود رجوی در نشست های جمعی تشکیلات مجاهدین خلق ارائه شده و انزوای سازمان در آلبانی. سازمان مجاهدین خلق هیچ پاسخی به این تحلیل‌ها نمی‌دهد و در عوض، اینجانب را “مأمور و مزدور” می‌خواند. این واکنش هیستریک، نشان‌دهنده عدم انعطاف ایدئولوژیک است که من در مقاله “گسست با نسلZ ” توصیف کرده ام: مجاهدین خلق در دهه ۶۰ گیر کرده‌اند و قادر به گفت‌وگو با نسل مدرن نیستند.

3. سوءاستفاده از مفاهیم حقوق بشری: مجاهدین خلق اینجانب را متهم به سوءاستفاده از خانواده‌ها برای فشار بر اعضای سازمان می‌کنند، اما خودشان سابقه‌ای طولانی در جداسازی اعضا از خانواده دارند (همان‌طور که در روایت های خانم نسرین ابراهیمی و آقای علی محمد رحیمی و بیش از 500 نفر از کادرهای با سابقه و جدا شده زن و مرد تشکیلات آمده است). این تناقض، هسته “ابتذال شر” است: ادعای حقوق بشر در ظاهر، اما نقض آن در عمل.

4. ارتباط با نسل مدرن و واقعیت‌های اجتماعی: من در مقالاتم نشان می‌دهم که مجاهدین از جامعه ایران دور افتاده‌اند و با نسلZ که به اینترنت و تکثرگرایی گرایش دارد، همخوانی ندارند. پاسخ مجاهدین خلق، با تمرکز بر اتهامات شخصی، این گسست را تأیید می‌کند: آن‌ها به جای بحث با نسل جوان، منتقدان را “مزدور” می‌خوانند و از ورود به گفتمان عقلانی اجتناب می‌کنند.

جمع‌بندی: دعوت به نقد واقعی و پیشرفت انسانی

پاسخ مجاهدین خلق به مقالات من، نمونه‌ای کلاسیک از “ابتذال شر” است: نه با استدلال، بلکه با تهمت و انکار. این رویکرد، نه تنها مقالات مرا بی‌اعتبار نمی‌کند، بلکه ضعف ایدئولوژیک سازمان را برجسته می‌سازد. اگر مجاهدین خلق واقعاً به دموکراسی باور دارند، باید به نقد عالمانه پاسخ دهند: مثلاً توضیح دهند چرا استراتژی‌های مسعود رجوی شکست خورده، یا چگونه ساختار فرقه‌ای‌شان با حقوق بشر سازگار است؟

در نهایت، همان‌طور که در پایان یکی از مقالاتم (ابتذال شر در فرقه رجوی) می‌پرسم: “آیا ما نیز در ابتذال‌های روزمره‌مان، شر را عادی نمی‌کنیم؟” پاسخ مجاهدین خلق نشان می‌دهد که بله، آن‌ها شر را در قالب تهمت‌پراکنی عادی کرده‌اند. برای پیشرفت انسانی، نیاز به گفت‌وگوی باز و خودانتقادی است، نه انکار و حمله شخصی. این نقد، دعوتی است به مجاهدین برای خروج از حباب ایدئولوژیک و ورود به دنیای مدرن.

آرش رضایی (کارشناس ارشد علوم سیاسی و روابط بین‌الملل)