سازمان مجاهدین خلق بریده از مردم جهان

ابراهیم خدابنده از انجمن نجات مرکز تهران چهارشنبه 26 شهریور 1404

شکست مجاهدین خلق

شکست مجاهدین خلق

در گذشته توضیح داده شد که سازمان مجاهدین خلق یک جریان بریده از ملت ایران، مزدور دشمنان ایران و ایرانی، و خائن به عالی ترین مصالح کشور است.

سازمان مجاهدین خلق در ورطه “خیانت به کشور”
سخنی با اعضا و هواداران سازمان
سه‌شنبه 21 مرداد 1404

همچنین اشاره گردید که منظور سازمان مجاهدین خلق از “جهان” که “نسبت به برنامه هسته ای ایران و گسترش تروریسم ابراز نگرانی می کند” چیست. در عمل ثابت شده است که جهان از منظر مسعود رجوی نمی تواند فراتر از دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو باشد.

منظور از “جهان” در ادبیات مشترک آمریکا و مجاهدین خلق
چهارشنبه 29 مرداد 1404

ماه هاست که شاهد سیل تظاهرات، اعتراضات و محکومیت های جهانی در تمام کشورها علیه جنایات و نسل کشی اسرائیل در غزه و همچنین تهاجمات موشکی اسرائیل علیه ایران، سوریه، لبنان، یمن، قطر و غیره هستیم. حتی کشورهایی مانند ترکیه، عراق، اردن، مصر، و سعودی هم در حال حاضر احساس تهدید و خطر کرده اند. جهان جداً نگران افسارگسیختگی رژیم صهیونی است.

حتی شهروندان اسرائیل و نزدیک ترین حامیان رژیم هم نسبت به عملکرد صهیونیست ها لب به اعتراض گشوده اند. چنین اجماع و محکومیت جهانی علیه اقدامات یک رژیم یا سازمان یا فرد تاکنون در طول تاریخ سابقه نداشته و در نوع خود بی نظیر است. اما دریغ از حتی یک اعتراض ساده از جانب فرقه رجوی.

در دید سران سازمان مجاهدین خلق، این ها هیچکدام جهان محسوب نمی شوند و جهان مورد نظر آنان نگران نسل کشی در غزه و به آتش کشیدن منطقه نیست بلکه جهانی که رجوی تعریف می کند صرفا نگران برنامه هسته ای ایران و گسترش تروریسم جمهوری اسلامی است.

سازمان مجاهدین خلق و “آرمان فلسطین”

“آرمان فلسطین”؛ وجه مشترک تمام نیروهای انقلابی و مردمی در سراسر جهان از نیمه دوم قرن بیستم میلادی بوده و هست. هر سازمانی، از جمله سازمان مجاهدین خلق، که می خواسته خود را در جبهه خلق و مقابل امپریالیسم معرفی کند، بی قید و شرط و به صورت تام و تمام، از انقلاب فلسطین حمایت می کرده است به طوری که دفاع از مردم مظلوم فلسطین همیشه به عنوان معیار و شاخصی برای مردمی بودن یک فرد یا نیرو شناخته می شده و اکنون نیز چنین است. “آرمان فلسطین”، گروه‌های سیاسی مخالف آمریکا را از دهه‌های 1960 و 1970 میلادی در سراسر جهان گرد هم آورده است.

اگر بخواهیم در تاریخ معاصر جهان وجه مشترک همه‌ی مخالفان امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا را نشان دهیم، بی‌شک به چیزی جز “آرمان فلسطین” نمی‌رسیم. انقلابیون جهان در عصر حاضر، هرچند در باورها و ایدئولوژی‌های خود با یکدیگر اختلاف دارند، اما در آنچه “آرمان فلسطین” نامیده می‌شود، مشترک هستند. برای آن‌ها این آرمان سرمایه‌ اصلی است؛ سرمایه‌ای که با آن نه تنها می‌شود دیکتاتورهای وابسته را برانداخت، بلکه گویی می‌شود فلک را سقف بشکافت و طرحی نو درانداخت.

مجاهدین خلق در ابتدا از زمره شیفتگان “آرمان فلسطین” به شمار می‌رفتند. سازمان مجاهدین خلق با مشی ایدئولوژی “اسلام انقلابی” و متأثر از ادبیات چپ و گرایشات ناسیونالیستی شکل گرفت، و از همان آغاز، حمایت از “جنبش‌های رهایی‌بخش – به ‌ویژه مبارزات فلسطین” را بخشی جدایی‌ناپذیر از آرمان ضد‌امپریالیستی خود می‌دانست.

بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق و حتی نسل های بعدی به‌عنوان یک گروه اسلامی انقلابی، صهیونیسم و اسرائیل را نماد امپریالیسم در خاورمیانه می‌دانستند و “آرمان فلسطین” را هم‌راستا با مبارزه خود علیه شاه و حامیان خارجی او تلقی می‌کردند. حمایت ایدئولوژیک مجاهدین خلق از فلسطین ریشه در ترکیبی از ایدئولوژی اسلامی و ادبیات انقلابی چپ در دهه ۱۹۶۰ میلادی داشت. بنیانگذاران سازمان – از جمله “محمد حنیف‌نژاد” – که در سال ۱۳۴۴ هجری شمسی هسته اولیه سازمان را پایه گذاشتند، تحت تأثیر آنچه “جنبش‌های رهایی‌بخش جهانی، و خصوصاً جنبش فلسطین” می‌نامیدند قرار داشتند.

در اسناد ایدئولوژیک اولیه سازمان، “همبستگی با ملت فلسطین و ضدیت با صهیونیسم” بارها مورد تاکید قرار گرفته است. مجاهدین خلق در جزوات درونی خود، “مبارزه مسلحانه” علیه امپریالیسم و رژیم‌های وابسته – از جمله رژیم پهلوی – را راه حل اصلی اعلام می‌کردند و این مبارزه را بخشی از جبهه واحدی می‌دیدند که “ملت‌های تحت ستم، با محوریت فلسطینیان”، در آن حضور دارند.

بریده، مزدور، خائن در سطح بین المللی

در جریان نسل کشی در غزه و تجاوزات موشکی به کشورهای منطقه که حتی شهروندان و حامیان اسرائیل را هم به اعتراض و محکومیت وادار کرده است، سازمان مجاهدین خلق و سرکرده آن عملاً و علناً در کنار رژیم صهیونی قرار گرفته و به این صورت نشان داده اند که بریده از مردم جهان، مزدور دشمنان انسان و انسانیت، و خائن به عالی ترین مصالح منطقه ای و جهانی هستند.

این سازمان که زمانی سرنوشت خود را در جنگ عراق علیه ایران به رژیم صدام حسین گره زده بود، مدتی است که توسط سرکرده اش در اختیار ارباب جدید یعنی رژیم صهیونیستی برای کسب قدرت در ایران قرار گرفته است که قطعاً سرنوشتی بهتر از صدام حسین نخواهد داشت.

در سراسر جهان اعتراض به اسرائیل و محکومیت ها ادامه دارد. نقش مخرب اسرائیل و لابی‌های پر قدرت آن در سیاست آمریکا برای مردم آمریکا، حتی برای آن بخش که به طور سنتی‌ مدافع اسرائیل بودند، ولی حالا مخالف آن شده ا‌ند، آشکار گردیده است.
این در حالی است که سرکرده سازمان مجاهدین خلق، مزدوری و خیانت و بریدگی از نه تنها مردم ایران بلکه مردم جهان را به حدی رسانده که از یک اعتراض ساده به اسرائیل و دفاع از مردم مظلوم فلسطین، و دفاع از مردم ایران در برابر تجاوز موشکی اسرائیل، حتی در حد حامیان سنتی رژیم صهیونی، هم امتناع می ورزد.

ابراهیم خدابنده