نجات در هفته ای که گذشت – قسمت ۲۱۷

در روز شنبه جمعاً 11 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:

مسئول سرکوب نیروها و مجیزگویی رجوی ها و دیگر هیچ

… زهرا مریخی و دیگر کسانی که بعد از مریم رجوی به عنوان مسئول اول تعیین شدند همگی، نه تنها هیچ اختیاری برای تعیین تکلیف کردن خط و خطوط گروه مجاهدین خلق ندارند، بلکه مطیع مطلق اوامر رجوی ها هستند. این چیزی نیست که من بگویم، چیزی است که خودشان بارها و بارها گفته اند و اعلام کرده اند که “از خودشان چیزی ندارند و هر چه دارند متعلق به مسعود و مریم رجوی است و افتخارشان ذوب شدن در مسعود و مریم رجوی است” و امضا داده اند به محض این که از خط این دو نفر خارج شوند، آنها را بلافاصله از این سمت برداشته شوند.
… مسئول اول مسئول اصلی سرکوب اعضای ناراضی و خواهان جدایی است. او باید بر این امر نظارت داشته باشد که نشست های تفتیش عقاید روزانه به اسم «نشست عملیات جاری» و نشست های ترویج بی حیایی و گرفتن آتو از اعضا به اسم «نشست غسل هفتگی» بدون وقفه و مستمرا برگزار شوند تا مختصات هر عضو روزانه برای مسئولین به روز شود و بتوانند اعضای دارای مشکل، ناراضی و خواهان جدایی را از طریق این نشست ها زود شناسایی کنند.
… مسئول اول نه سواد درست و حسابی ، نه مدرک معتبری و نه تخصص خاصی دارد. او از هر نظر مانند بقیه اعضای مجاهدین خلق به دلیل آن که سال هاست از دنیای خارج از مجاهدین خلق جدا شده است، یک عقب افتاده تمام عیار است اما فرقش با بقیه این است که خشن ترین، بد دهن ترین و سرکوبگر ترین فرد تشکیلات است….

دست و پا زدن های رجوی برای ماندن در عراق

بعد از سرنگونی صدام حسین و رژیم بعث، دولت جدید عراق به رجوی و سرانش ابلاغ کرد تا پادگان اشرف را تخلیه کنند.
اینجا بود که رجوی ها قوه شیادی شان را به کار گرفتند؛ آنها پادگان اشرف را به چند قسمت تقسیم کردند و برای هر قسمت یک سند جعلی همراه با مهر جعلی دولت قبل درست کردند. به این ترتیب هر کدام از این اسناد مالکیت را به نام یکی از مسئولین و کادرها زدند. از آسایشگاه ها گرفته تا زمین های ورزش، سالن اجتماعات، زمین های صبحگاه، ژنراتورهای برق، پمپ بنزین و … .
… رجوی می خواست پول هنگفتی بابت اشرف از دولت جدید عراق بگیرد. هیئت عراقی به سران رجوی گفته بودند در هیچ اسناد دولتی خرید پادگان اشرف از دولت قبل ثبت نشده اسناد و مُهرها دست ساز هستند و غیر قانونی. تمام امکاناتی که در پادگان اشرف وجود دارد متعلق به دولت عراق و مردم عراق است. رجوی و سرانش عقب نشینی کردند و حرفی برای گفتن نداشتند. دولت عراق به آنها ابلاغ کرد تمام امکانات از خودرو و لودرها، بُلدیزرها و امکانات سرمایه ای در اشرف باقی می ماند و حق جابجایی آنها را ندارند. دولت عراق در پادگان اشرف یک محوطه خیلی بزرگی را در نظر گرفت و دور تا دور محوطه را خاک ریز زد و تمام خودروهای سبک و سنگین را در محوطه جا داد و بنام مردم عراق ثبت شد.
… دولت عراق اشرف و تمامی امکانات را از رجوی گرفت. رجوی و سرانش و اسیران نگون بخت به محلی بنام لیبرتی در نزدیکی بغداد منتقل شدند. دولت عراق در لیبرتی هم رجوی را تحمل نکرد و کلاً آنها را از عراق بیرون کرد.
به این ترتیب رجوی راهی نداشت جز این که نیروها را بر اساس توافقات بین امریکاو سازمان ملل و .. به آلبانی منتفل کند….

نگاهی اجمالی به طرح کذائی ۱۰ماده ای مریم رجوی – قسمت پنجم

… در تشکیلات تحت اسارت مسعود و این خانم دروغ پرداز، علیرغم اینکه در ظاهر امر زمام امور به دست زنان سپرده شده، به هیچ وجه اینطوری نیست و سررشته ی همه ی کارها باواسطه گری خود مریم خانم بدست مسعود رجوی بوالهوس و خودشیفته که مستبدی غیرقابل علاج است، سپرده شده و دراصل تشکیلات مجاهدین یک تشکیلات مردانه ایست که با برجسته کردن دروغین نقش زنانی که هیچ اراده و اختیاری جز اعمال دستورت مسعود ندارند در ماهیت خود تشکیلات مسعود رجوی است….
در سازمان رجوی ها مردان بنفع زنان تحقیر و استثمار میشوند و در این صورت، اعاده ی حقوق زنان از راه نابودی حقوق مردان صورت میگیرد و ما و هر انسان روشن بین و شرافتمندی ، تاکنون چنین نوع آزادی ای را که با سلب آزادی طرف دیگر- مردان- بدست میآید ، آزادی نام ننهاده است.‍
… دراصل آزادی زنان یا مردان مکمل هم محسوب میشوند و صدمه دیدن یکی، بطور طبیعی بر دیگری آثار زیانبخشی را خواهد داشت!…

مصاحبه ویژه با نماینده حقوقی اعضای جدا شده

اخیرا شاهد واکنش های شدید و وقیحانه سران مجاهدین خلق در شبکه های وابسته به این گروه، برعلیه اعضای نجات یافته از این تشکیلات که به عنوان شاهدان عینی در جلسات دادگاه رسیدگی به اتهامات بیش از 104 تن از اعضای مجاهدین خلق حاضر شدند بودیم.
همچنین با عنایت به موضع گیری برخی از وکلای متهمان در خصوص شهادت اعضای نجات یافته، انجمن نجات مصاحبه ویژه ای با نماینده حقوقی اعضای جدا شده از تشکیلات مجاهدین خلق ترتیب داده است.
در این مصاحبه آقای صمد اسکندری، در خصوص جایگاه شهود در این جلسات و قوانین حمایت از شهود و مفاد بیانیه ما شهادت می دهیم را تشریح نمودند.

مسعود رجوی و تحریف مفهوم فدا

… رجوی در سلسله نشست هایی با عنوان “درس فدا. راز بقا” می کوشید مفاهیم عاشورایی مانند فدا، خون، شهادت و بقا را در قالبی فرقه‌ای بازتعریف کند تا به حیات تشکیلاتی و رهبری خود مشروعیت ببخشد. اما واقعیت این است که این درس نه درک معنوی از عاشورا، بلکه دروسی از کنترل، اطاعت کور و فریب عاطفی است.
… در نگاه رجوی، فدا به ابزار اطاعت تبدیل شد؛ او از اعضای سازمان می‌خواست “خود را فدای رهبری کنند” نه فدای مردم یا حقیقت! در جلسات درون‌سازمانی، مفهوم “فدا برای راه امام حسین” عملاً به “فدا برای رجوی” تغییر یافت. اعضا باید بدون چون ‌وچرا از او اطاعت می‌کردند و نابودی شخصیت فردی، نشانه ایمان تلقی می‌شد.
… رجوی از اعضا می‌خواست با مرگ خود، نام تشکیلات رجوی را زنده نگه دارند؛ اما خودش هیچ‌گاه مسئولیت شکست‌ها و فاجعه‌های انسانی را برعهده نگرفت.
… رجوی راز بقا را در خون و فدا می‌بیند، اما حقیقت این است که بقاء او حاصل کنترل ذهن، دروغ و تکرار شعارهاست.
تشکیلات رجوی با عشق و ایمان زنده نیست؛ با ترس، انزوا و فریب دوام آورده است….

شواهد تازه از استثمار نیروها در مجاهدین خلق

… گروه‌های افراطی و فرقه‌های مخربی همچون مجاهدین خلق اغلب از طریق روش‌های شستشوی مغزی و کنترل ذهن، نظارت شدیدی بر اموال اعضا دارند.این آموزه‌های ایدئولوژیک تشکیلاتی اغلب موجب می‌شود که اعضا باور کنند که برای رشد معنوی و دستیابی به هدفی “والا” نباید دستمزدی از تشکیلات دریافت کنند.
بدین ترتیب اعضای گروه‌های مخرب به هنگام خروج از تشکیلات، با موانع مالی بزرگی روبرو هستند. آنها پس اندازی ندارند، اندوخته ای برای بیمه درمان ندارند و برای یافتن شغل و برگشتن به فضای کار با مشکلات فراوانی روبرو هستند. در خصوص مشکلات اعضای ساکن پایگاه اشرف 3 در آلبانی، محمدرضا ترابی چنین توضیح می‌دهد:
مسئولین مجاهدین زندگی خارج از فرقه را برای اعضا تقریبا غیر ممکن می‌کنند. ابتدا در ذهن و سپس در مسائل اجرایی‌. دو راه خروج وجود دارد: طبق پروسه های تشکیلاتی که ابتدا شامل یک پروسه «دو ساله» انتظار در بخش خروجی کمپ می‌شود. سپس فرد ماهانه ۳۰۰ یورو از فرقه برای خرج و مخارج زندگی دریافت می‌کند. این میزان پول در یک کشور اروپایی حتی مینیمم های مخارج را هم تامین نمیکند. روش دوم فرار است که در آن صورت فرد هیچ پولی دریافت نمی‌کند و نیازمند کمک های مالی دوستان و خانواده می‌شود که مسیر بسیار سختی است…

*یکشنبه 27 مهر

7 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات می باشد. مروری مختصر بر تعدادی از آن ها به قرار زیر است:

پاچه ورمالیدگی مسئولین سازمان مجاهدین خلق

به مناسبت 26 مهر هر سال، مسئولین اول سازمان مجاهدین سعی می کنند با ردیف کردن یک مشت اراجیف تکراری به تعریف و تمجید از مسعود و مریم بپردازند تا جایگاه خود را برای تکیه زدن بر پست مسئول اولی حفظ کنند. البته در درون سازمان کاسه لیسی و پاچه ورمالیدگی و تعریف و تمجید از سران سازمان یک امر طبیعی است.
امسال به مانند گذشته زهرا مریخی با عنوان مسخره مسئول اولی به تعریف و تمجید از انتخاب مریم قجر به عنوان رئیس جمهور پلاک موقت پرداخت.
البته که وظیفه خود را به خوبی می داند و درسهایش را خوب خوانده است. او می داند که باید مجیزگویی هایش را از مسعود رجوی شروع کند و سپس به سراغ مریم قجر برود. به این ترتیب او به مسعود رجوی لقب بی مسمای “راهبر دل ها”! می دهد اما نمی گوید چرا همین راهبر دلها جرات نمی کند خودش را نشان دهد؟!
… مریم قجر به خوبی توانسته داستان نوشته شده مسعود که همانا همکاری گسترده با جنایت کاران غربی و صهیونیستی است را پیش ببرد و به مزدوری تبدیل شود که حاضر است هر لحظه به وطنش خیانت کند. حال هر چقدر مسئولین اول سازمان دم از مسئولیت پذیری ، قیام و سرنگونی بزند ولی برای همه روشن شده است که بعد از جنگ 12 روزه دیگر ایران جای مزدوران و تروریست های رجوی نیست….

مریم رجوی – رئیس جمهور منتخب یا منتصب

مریم رجوی در یک شوی مسخره در 6 شهریور 1372 در جلسه ای خصوصی که اعضای شورا حضور داشتند در بغداد انتخاب شد. به طبع با وجود تعداد زیاد اعضای مجاهدین اعضای شورا مجبور به قبول این پیشنهاد شدند. رجوی سعی برای اینکه بال سیاسی سازمان را فعال کند مریم قجر را بعنوان رئیس جمهور انتخاب کرد تا در اروپا و غرب نشان دهند که برایشان جایگاه زن مهم است!
… مریم قجر خودش بهتر می داند هرگز به قدرت نمی رسد چون اگر به تحلیل انتخاب جایگاه رئیس جمهوری در سازمان بپردازیم باید عنوان نمود این یک جایگاه کشکی است چون وقتی به شرایط آن موقع انتخاب برگردیم رجوی در بعد نظامی به بن بست رسیده بود و مجبور بود در بعد سیاسی خودی نشان دهد به همین خاطر چنین بامبولی راه انداخت و جالب اینکه هیچ کدام از رسانه های بین المللی واکنشی به این مسئله نداشتند .
رجوی معتقد بود که انتخاب مریم مانند یک موشک بود که به قلب بورژوازی شلیک شد ولی وقتی به سازمان و پس رفت رجوی و عقب نشینی از عراق و غلطیدن به زیر قبای جنایت کاران غربی و صهیونیستی می نگریم متوجه می شویم که رجوی خوب می دید که باید در نهایت به زیر قبای این جنایت کاران برود و انتخاب همسر سومش هم در این راستا بوده است و اکنون باید گفت که مریم قجر تنها رئیس جمهوری در دنیا می باشد که بعد از 32 سال هنوز خواب ریاست جمهوری می بیند و در نهایت این آرزو را به گور خواهد برد .

*دوشنبه 28 مهر

در این روز کلاً 10 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:

پاسخ رجوی به اعضای خواهان جدایی – قسمت اول

… مسعود رجوی از روش های مختلفی برای کنترل اعضا و سرکوب هرگونه انتقاد یا اعتراض درون تشکیلات استفاده می کرد. یکی از این روش ها نشست های موسوم به طعمه در قرارگاه باقرزاده بود، که به عنوان ابزاری برای تحقیر، سرکوب و شست و شوی مغزی اعضا به کار گرفته میشد. این نشست ها که توسط خود او طراحی و اجرا میشد تاثیرات روانی مخرب و عمیقی بر اعضا داشت. نشست های طعمه، جلساتی بودند که در آن اعضای مجاهدین خلق که به هر دلیل مورد سوءظن قرار می گرفتند، در حضور دیگر اعضا مورد بازخواست و تحقیر و فشارهای روانی شدید قرار می گرفتند. هدف اصلی این نشست ها ایجاد ترس و وحشت در میان اعضا و جلوگیری از هرگونه انتقاد یا اعتراض و درخواست جدایی از تشکیلات بود. این جلسات معمولا در حضور تعداد زیادی از اعضا برگزار میشد و فرد منتقد و خواهان جدایی به عنوان طعمه در وسط جمع تحت فشارهای روانی و گاه فیزیکی قرار می گرفت.
… فشارهای روانی در این جلسات به حدی بود که عضو مورد نظر مجبور به اعتراف دروغین و اذعان به اشتباهات فردی خود میشد و در نهایت فرد بعد از اینکه شخصیت و روحیه اش بطور کامل تخریب میشد به مدت چند روز در یک بنگال(کانکس) ایزوله و از جمع اعضا منزوی میشد تا عضو تحت برخورد و فشارهای شدید روانی قرار گرفته و با اظهار ندامت درخواست جدایی خود از مناسبات را پس گرفته و بطور کامل تسلیم خواست های رجوی میشد. با برگزاری این نشست ها رجوی می خواست به سایر اعضا نشان دهد که عاقبت هرگونه انتقاد و یا درخواست جدایی تحقیر و سرکوب است، و با این شیوه رهبری مجاهدین خلق می توانست کنترل کامل خود را بر اعضا حفظ و از ریزش و جدایی نیروها جلوگیری کند….

انگیزه ایجاد انجمن نجات در آلبانی

… تأسیس انجمن نجات در آلبانی به چند دلیل اصلی بود:
اولا بسیاری از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران که در داخل حصارهای آن زندگی می‌کردند به دلایل مختلف دیگر نتوانستند در سازمان رجوی بمانند و خواهان رفتن شدند. آنها به یک مکان، مؤسسه یا سازمانی نیاز داشتند که برای کمک و پشتیبانی به آن مراجعه کنند.
انجمن نجات دقیقا ایجاد شد تا این فرصت را به آنها بدهد که تا وقت بازگشت به ایران و یا مهاجرت به دیگر کشورهای اروپایی، بتوانند با امنیت و پشتیبانی اقدامات خود را پیش ببرند.
دوم اینکه یکی از دلایل اصلی ایجاد تشکیلات انجمن نجات ضرورت ایجاد مکانی بود که وقتی افراد از فرقه رجوی فرار می کردند، می‌توانستند سرپناه و کمک پیدا کنند.
بسیاری از خانواده ها برای چند دهه است که فرزندانشان در اردوگاه‌های اجبار و فریب رجوی گرفتار هستند. این خانواده ها مدام با ما در تماس بودند. بسیاری به دنبال این هستند که دست کم بدانند پسران و دخترانشان زنده هستند و کجا هستند.
درخواست‌ها و اشک‌های متاثر کننده آنها ما را هر روز بیشتر به فعالیت مشتاق می‌کرد. به ما می‌گفتند: ” ما از هر لحاظ کمک مالی می‌کنیم. تمام تلاشمان را بکنیم تا بچه هایمان سرپناه و امید داشته باشند تا در خیابان‌های تیرانا گم نشوند. ”
سوم دلیل مهم دیگر برای تاسیس انجمن نجات آلبانی، حمایتی بود که از مردم صادق، فرهیخته و آگاه مردم آلبانی دریافت کردیم. آنها هم به لحاظ قانونی و هم انسانی به ما کمک کردند تا انجمن نجات در آلبانی را ایجاد و ترویج کنیم.
دلیل اساسی دیگر و چهارمین دلیل برای ایجاد آن، ضرورت داشتن یک سازمان رسمی ثبت شده در دولت آلبانی بود تا بتوانیم برای پرده‌برداری از ساختار تاریک و غیرانسانی تشکیلات رجوی قانونی عمل کنیم….

حضور اعضای انجمن نجات آلبانی در برنامه فرهنگی Ambasada e Paqes تیرانا

به دعوت «بنیاد خانواده»، اعضای انجمن نجات آلبانی به همراه جمعی از دوستان و حامیان» در این مراسم حضور یافتند. این برنامه با محوریت دوستی، همبستگی و گفت‌وگوی فرهنگی میان ملت‌ها برگزار شد و با سخنرانی، موسیقی و رقص سنتی همراه بود.
“بنیاد خانواده” مرکزی است که با هدف تقویت ارتباطات انسانی و ارزش‌های خانوادگی فعالیت می‌کند و در سال‌های اخیر نقش فعالی در برنامه‌های فرهنگی و اجتماعی آلبانی داشته است.
اعضای انجمن نجات آلبانی در حاشیه این مراسم، با نمایندگان و فعالان اجتماعی آلبانیایی درباره وضعیت خانواده‌های ایرانی گفت‌وگو کردند — خانواده‌هایی که سال‌هاست در انتظار ارتباط دوباره با عزیزان خود در اردوگاه فرقه رجوی هستند….

میراث شوم مجاهدین و تأثیر بر اپوزیسیون امروز، درسی برای نسل جدید

… نسل جوان ایران، که در عصر دیجیتال و شبکه‌های اجتماعی رشد کرده، می‌تواند از میراث شوم مجاهدین درس‌های مهمی بگیرد. این درس‌ها نه تنها برای شناخت تاریخ، بلکه برای ساختن آینده‌ای بهتر برای ایران مفیدند:
۱ . اهمیت منافع ملی
مجاهدین با همکاری با صدام و قدرت‌های غربی، نشان دادند که خیانت به منافع ملی، هرچند با شعارهای انقلابی، به نابودی اعتبار یک گروه منجر می‌شود. نسل جدید آموخت که اولویت استقلال و تمامیت ارضی ایران است، نه خوش‌خدمتی به بیگانگان.
۲ . پرهیز از خشونت و دوقطبی‌سازی
خشونت و دوقطبی‌سازی مجاهدین، نتیجه‌ای جز انزوای سیاسی و اجتماعی نداشت. نسل جوان باید به دنبال راه‌حل‌های مسالمت‌آمیز و گفت‌وگوی فراگیر باشد.
۳. تشخیص پروپاگاندا
مجاهدین با استفاده از رسانه‌ها و لابی‌گری، حقیقت را تحریف کردند. نسل جدید باید با سواد رسانه‌ای، منابع خبری را تحلیل کند و از دام پروپاگاندای گروه‌های وابسته به خارج، مثل پست‌های X که مجاهدین را قهرمان جلوه می‌دهند در امان بماند. بررسی اسناد معتبر مثل گزارش RAND و شنیدن روایت جداشدگان، راهی برای شناخت حقیقت است.
4 . “تست تورنسل” برای اپوزیسیون
نسل جوان باید معیاری برای ارزیابی اپوزیسیون داشته باشد: آیا این گروه به استقلال ایران پایبند است؟ آیا از خشونت پرهیز می‌کند؟ آیا به جای لابی‌گری خارجی، به مردم ایران متکی است؟ مجاهدین در همه این معیارها شکست خوردند و نمونه‌ای شدند از آنچه نباید تکرار شود….

*سه شنبه 29 مهر

در این روز 10 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:

دزدی سازمان مجاهدین از مردم و ارتش عراق

در زمان بمباران کشور عراق توسط آمریکا و هم پیمانانشان، اوضاع عراق به شدت به هم ریخته و آشفته شده بود. هیچ امنیتی وجود نداشت و هرج و مرج همه جا را گرفته بود. ارتش عراق که عملاً شکست خورده بود، از هم پاشیده بود. ماشین ها و ادوات نظامی در جا به جای جاده ها و شهر و روستاها رها شده بودند. علاوه بر اینها، ماشین های شخصی مردم را هم می شد در گوشه و کنار دید، مردمی که اموالشان را رها کرده بودند و جانشان را برداشته بودند و فرار کرده بودند به این امید که بعد از خوابیدن سر و صداها برگردند و آنها را بردارند.
… سازمان ماشین های شخصی و ادوات و ماشین های نظامی را از سطح شهرها و جاده ها جمع آوری میکرد به داخل قرارگاه منتقل می کرد.
… خودروهای نظامی را به طور کامل رنگ آمیزی می کردند و به مردم روستا می فروختند. خودروهای شخصی را هم تعمیر می کردند و پس از تعویض پلاک های اصلی با پلاکهای قلابی خودشان آنها را می فروختند.
… سازمان مجاهدین خلق از هیچ ظلمی در حق مردم عراق فروگذار نکرد. در زمان صدام حسین که در کنار نیروهای بعثی، اکراد عراق را به خاک و خون کشیدند تا حکومت اربابشان حفظ شود. بعد از صدام هم اموال کشور و مردم عراق را غارت کردند و راهزنی کردند….

رژه ای برای مهار بحران های درونی – قسمت اول

… رجوی از بهار 1370 نشست های انقلاب طلاق را برای آخرین لایه های تشکیلاتی برگزار نمود. با این کار اولاً چند ماهی همه تشکیلات سرگرم و درگیر شدند. چرا که همراه با لایه های پایین تر مسئولین آنها هم باید در نشست ها حضور می یافتند و چون این لایه ها بخش اصلی نیرویی سازمان بودند تقریباً تمام کارها تعطیل و اصلی ترین کار شرکت در نشست های انقلاب طلاق بود. در کنار نیروها، مسئولین آنها از فرمانده واحد تا فرمانده دسته و گردان نیز می بایست به بازخوانی خود می پرداختند. البته این بازخوانی برای فرماندهان به شدت قبل نبود ولی این ویژگی را داشت که تا چند ماه همه را درگیر بحث ها می کرد.
دوماً رجوی با سوء استفاده از اعتقادات نیروهای مجاهدین، آنها را متهم به کم کاری در قبال رهبری خود کرد که در مجاهدین معادل بدترین گناهان بود و در نتیجه اعضا مدیون شده و باید با تمام انرژی تلاش می کردند تا این کمبود را جبران نمایند.
رجوی بعد از خلاص شدن از موضوع انقلاب طلاق و راحت شدن خیالش از اینکه در کل تشکیلات و در اذهان همه نیروها مسئله ازدواج ممنوع گردید و خانواده مارک “کانون فساد” خورد، به سراغ پروژه قدرت نمایی رفت. این پروژه انجام یک رژه بزرگ بود.

دروغی بزرگ به نام رژه بزرگ

اخیراً تلوزیون مجاهدین، برنامه ای به نام “روز موعود، رژه بزرگ” پخش کرد. منظور از این برنامه و عنوان رژه بزرگ، رژه ای بود که در 26 مهرماه سال 1370 در اشرف برگزار شد.
اینکه بعد از 4 دهه، سازمان دوباره به یاد این رژه افتاده است البته دلایل مختلفی دارد. یکی از این دلایل روحیه دادن به نیروهای تشکیلات است تا همچنان خود را نیروهای نظامی بدانند که دوباره روزی سلاح به دست خواهند گرفت و این روزهای شکست تمام خواهند شد!
نکته جالب این که در همان سال 1370 که رجوی این رژه سراسر دروغ و تناقض را تدارک دید هم، دلیلی به جز جلوگیری از ریزش نیرو نداشت.
… رژه سازمان سه سال بعد از شکست در عملیات فروغ جاویدان یعنی در 26 مهر 1370 انجام گرفت. رجوی برای لاپوشانی شکست مفتضحانه در عملیات فروغ جاویدان و به دلیل ریزش نیروی شدیدی که در حال وقوع بود، ابتدا در سال 68 بحث انقلاب مریم را پیش کشید و تحت لوای انقلاب ایدئولوژیک نیروها را به سمت طلاق اجباری سوق داد. این مسئله به شدت روان نیروها را درگیر خودش کرد. از طرف دیگر نیروها متوجه شده بودند دیگر خبری از عملیات هایی مانند فروغ جاویدان نیست به همین خاطر رجوی سعی نمود با راه اندازی رژه این انگیزه را در دل نیروهایش زنده کند اینکه در زمان مناسب سرنگونی و عملیاتی به نام فروغ جاویدان دو انجام خواهد گرفت.
… اگر اکنون بعد از سی و چهار سال فیل شان یاد هندوستان کرده جای تعجب ندارد چون سازمان دل نیروهایش را با رژه و فیلم های مانور و رزمی خوش کرده است. متاسفانه نیروهای وارفته از بس در منجلاب مغزشویی رجوی فرو رفتند حتی قادر نیستند از خودشان سئوال کنند چندین بار برای قدرت نمایی پوشالی رجوی از جلوی وی رژه رفتند و چنان با آب و تاب از آن زمان دم می زنند که انگار چیزی به نام رژه وجود دارد و باید در فیلم ها به دنبال آن بگردند. رژه سال 1370 یکی از حقه های کثیف رجوی برای فریبکاری و بیگاری کشیدن از نیروها بود.

نگاهی اجمالی به طرح کذائی ۱۰ماده ای مریم رجوی – قسمت ششم

… تشکیلات رجوی که فعلا مریم خانم و درغیاب مشکوک مسعود رجوی، سرگرم رتق وفتق امور در آنست، خود صاحب دادگاه هایی بنام دادگاه ارتش آزادیبخش رجوی است که کارش رسیدگی به تخلفات؟! اعضای نگون بخت باند رجوی است و در این رسیدگی ها احکام قضایی متعددی را صادر و اجرا میکند و یا اجرای بعضی از احکام را تا موقع تصرف قدرت سیاسی ایران در حالت تعلیق نگه میدارد و در اصل با این تعلیق درآوردن ها، محکومین را زیر سایه ی شمشیر داموکلس و در حالت رعب و وحشت نگه میدارد که این نوع برخورد در اصل یک شکنجه ی روحی وحشتناکی برای اعضای کم و بیش معترض سازمان است.
در رابطه با عدالت پروری مریم و مسعود رجوی این سئوال ابتدایی مطرح میشود که آیا این متهمان دادگاه های ارتش آزادیبخش؟! شما از اصل برائت برخوردارند و یا دادستان قلابی مربوطه و هیئت بررسی کننده ی دادگاه قبل از شنیدن اظهارات متهم رای خود را صادر کرده اند!…

*چهارشنبه 30 مهر

در این روز مجموعاً 7 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:

برگزاری کنفرانس تهران میزبان تیرانا

کنفرانس بزرگ “تهران میزبان تیرانا – سفری میان فرهنگ‌ها و حقیقت‌ها» در منطقه فرسکوی تیرانا، با حضور جمعی از شخصیت‌ها، روشنفکران، وکلا، جوانان و فعالان اجتماعی و شهروندان آلبانیایی برگزار شد. در این کنفرانس فیلمی از سفر آقای آلدو سولولاری و آقای یتمیر به تهران و دیدار از مراکز فرهنگی و نمایشگاهها و گفتگوها با خانواده‌های اعضای دربند مجاهدین خلق پخش شد، که بسیار مورد استقبال حضار قرار گرفت.
هدف از برگزاری این همایش، رساندن پیام خانواده‌هایی بود که سال‌ها از دیدار عزیزان خود در پایگاه مجاهدین خلق در آلبانی محروم مانده‌اند. شرکت‌کنندگان با تأکید بر ارزش‌های انسانی، فرهنگی و حقوق بشری، خواستار حمایت دولت آلبانی از حق طبیعی این خانواده‌ها برای دیدار و آزادی فرزندانشان شدند.
سخنرانان با بیان روایت‌هایی از رنج مادران و وضعیت نگران‌کننده درون کمپ اشرف سه، بر لزوم اقدام فوری تأکید کردند. استقبال گرم مردم آلبانی از این رویداد، نشانه‌ای از درک عمیق انسانی و همبستگی فراتر از مرزها بود.
این کنفرانس پیامی روشن به همراه داشت: “صدای خانواده‌ها باید شنیده شود؛ دیدار و آزادی حق است، نه امتیاز”…

از کابوس مجاهدین تا شیرینی زندگی در کنار همسر و فرزندم

… از زمانیکه به وطن بازگشته ام، بسیار در این رابطه در جمعهای گوناگون صحبت کرده ام ؛ اما دیدن خوابش که در مناسبات هستی بسیار آزاردهنده است و به لحاظ روحی و فکری ذهنم را از هم میپاشد و کم از یک کابوس وحشتناک برایم ندارد.
کابوس اینکه زندگی خانوادگی و فرزند و خانواده فقط یک خواب و رویا بوده و واقعیت نداشته و هنوز هم همان برادر محمود لم یرتابوا باشم و مجاهد خلق انقلاب کرده و گوهر بی بدیل و مترسکی در دستان تشکیلات فرقه ای مجاهدین خلق هستم که لباس شرف و عزت یک خلق بر تن دارم و برای استراتژی و عقیده ام جان میدهم و یا خانواده و زندگی و پدر و مادر و فرزند و همسرم را جوخه تیرباران خودم ببینم و ده ها نکته دیگر … ! برایم دیگر قابل تحمل نیست و مو بر تنم راست میشود و یا بالعکس خواب خانواده و زندگی و همسر و فرزند را ببینم و بعد از خواب بیدار شوم و ببینم که هنوز در مناسبات فرقه مجاهدین خلق با همان حصارهای تشکیلاتی اش هستم….

نمایش انتصاب انتخاباتی مریم رجوی

هر سال در روز ۳۰ مهر، سازمان تروریستی مجاهدین خلق مراسمی برگزار می‌کند تا «سالگرد انتخاب مضحک مریم رجوی به ریاست‌جمهوری» را جشن بگیرد. البته اگر کسی نداند، ممکن است تصور کند در آن سال، صندوق‌های رأی در خیابان‌های ایران پهن شده بود، مردم صف کشیده بودند، و شور و شوق دموکراسی تا آسمان می‌رفت!
اما واقعیت چیز دیگری است: انتخابی در کار نبود، فقط انتصابی خانوادگی بود؛ از مسعود به مریم، از رجوی به رجوی — یک نوع دموکراسی خانوادگی با طعم سازمانی!
… این “رئیس‌جمهور مادام‌العمر” از روزی که منصوب شد، نه کشوری دارد، نه مردمی، نه رأیی، و نه مسئولیتی جز سخنرانی‌های تکراری و شعارهای بی‌مخاطب. اما هر سال مراسمی با شکوه (!) برگزار می‌شود تا یادمان نرود که در دنیای مجازی و خیالی آنان، هنوز هم دم از “جمهوریت” می‌زنند — بدون جمهور!
از دید جامعه‌شناسی سیاسی، چنین رفتارهایی نمادی از فرقه‌گرایی قدرت‌محور است: جایی که رهبر خود را سرچشمه مشروعیت می‌داند و اعضا فقط تماشاگر “نمایش انتخاباتی” هستند. یعنی در عمل، آنچه با عنوان “رأی مردم” تبلیغ می‌شود، چیزی جز بازتولید وفاداری به رهبر نیست….

پاسخ رجوی به اعضای خواهان جدایی – قسمت پایانی

بدنبال افزایش مخالفت ها با خط و خطوط و استراتژی اتخاذ شده از طرف رجوی و پوچ و دروغ بودن وعده های سرنگونی و بن بستی که بعد از آتش بس در جنگ ایران و عراق از سال 67 در اذهان نیروها بوجود آمد و تعداد اعضای خواهان جدایی از تشکیلات افزایش پیدا کرده بود، مسعود رجوی برای مقابله و سرکوب این موج نارضایتی در سال 74 نشست های موسوم به طعمه را در دستور کار فرماندهان نظامی و مسئولین سیاسی قرار داد.
این نشست ها که حدود چهار ماه طول کشید و در قرارگاه باقرزاده برگزار میشد هدفش این بود که در اذهان نیروها جا بیندازد هر عضوی که مخالف سیاست های رجوی است و نسبت به خط و خطوط او معترض است در حقیقت بمثابه عضوی از سپاه پاسداران و یا وزارت اطلاعات در مناسبات عمل می کند و عضو شعبه سپاه پاسداران در درون تشکیلات مجاهدین خلق است که سیاست های رژیم (جمهوری اسلامی) را پیش می برد. بنابراین مبرم ترین وظیفه اعضا و تشکیلات مقابله با این اعضا است.
… به رغم تمامی این فشارهای روحی و روانی تعداد زیادی از اعضا بر درخواست جدایی خود اصرار کردند و زندان مخوف و بدنام ابوغریب را بر ماندن در تشکیلات رجوی ترجیح دادند.
البته رجوی در برخورد با این اعضا از آنها امضا گرفت که به درخواست خود به ایران خواهند رفت و در گام نخست هیچ حرفی از اینکه این اعضا را قرار است به زندان ابوغریب بفرستند نبود. بعد از نشست های اولیه و گرفتن امضا پذیرش مخاطرات عبور از مرز و میادین مین از اعضای ناراضی و خواهان جذایی آنها را با افسران مخابرات(اطلاعات)عراق از زندان های اسکان خارج کردند ولی بعد از چند ساعت اعضا متوجه شدند که خودرو آنها در مقابل زندان ابوغریب متوقف شده است. و بدین گونه بجای اعزام به ایران از زندان ابوغریب سر دراوردند….

روایت مسیر سخت روحی و ذهنی جدایی اعضا از تشکیلات مجاهدین خلق

… سازمان مجاهدین خلق، طی دهه‌ها فعالیت، نوعی از زندگی جمعی را در میان اعضایش شکل داده که در آن، تفکر مستقل، تصمیم‌گیری شخصی و حتی احساسات فردی جایگاهی ندارد. همه‌چیز از بالا دیکته می‌شود و فرد باید خود را در قالب “مجاهد” حل کند؛ انسانی که فقط به رهبرش پاسخگوست و عشق، خانواده، و حتی باورهای مذهبی‌اش تابع دستور تشکیلات است. در چنین فضایی، فرد به تدریج هویت خود را از دست می‌دهد و به موجودی تبدیل می‌شود که بدون “مجاهد بودن”، معنایی برای زندگی ندارد.
وقتی چنین فردی از سازمان جدا می‌شود، در واقع نه تنها از یک ساختار سیاسی، بلکه از چارچوب معنایی زندگی خود جدا شده است. نخستین مرحله، شوک روانی است؛ شوکی که بسیاری از جداشده‌ها از آن به عنوان “احساس افتادن در خلأ” یاد می‌کنند. سال‌ها در محیطی زندگی کرده‌اند که همه‌چیز برایشان تعریف‌شده و محدود بود: چه بپوشند، چه بخورند، چه فکر کنند، به چه بخندند، از چه بترسند و حتی در دل‌شان چه احساس کنند. حالا در دنیایی آزاد رها شده‌اند که آزادی‌اش بیش از آنکه رهایی باشد، برایشان وحشت‌زا است.
… بزرگ‌ترین مبارزه اعضای جداشده، نه علیه دشمنان بیرونی، بلکه علیه سایه‌های درونی است که سال‌ها در ذهنشان کاشته شده. بازسازی روانی آن‌ها، یادآور این حقیقت است که انسان، حتی پس از سال‌ها شست‌وشوی مغزی و انقیاد فکری، می‌تواند دوباره خود را بازیابد و زندگی را از نو بسازد؛ اگر جامعه با او به عنوان قربانی برخورد کند، نه متهم.

اعتماد عمومی حلقه گمشده تاریخ مجاهدین خلق در سالگرد سی مهر

… فقدان پایگاه مردمی مجاهدین خلق ناشی از پنج دهه فعالیت خشونت آمیز مجاهدین خلق علیه هموطنان خود و سوابق خیانتکارانه این تشکیلات در همکاری با دشمنان در حال جنگ با ایران به ویژه صدام حسین و اسرائیل است. تشکیلات مسعود رجوی شدیدا با بی اعتمادی عمومی مواجه است. بذر بی اعتمادی که تاریخچه اقدامات تروریستی، بمب‌گذاری، قتل مقامات و شهروندان و همکاری با ارتش عراق و همکاری اطلاعاتی با اسرائیل، کاشته است، عمیقا در حافظه تاریخی ملت ایران ریشه دوانده است.
همچنین، علیرغم نارضایتی‌ها از شرایط فعلی در ایران، مخالفان حکومت ایران به هیچ عنوان مجاهدین خلق و در راس آن مریم رجوی را به عنوان جایگزینی برای جمهوری اسلامی نمی‌پذیرند. منتقدان مجاهدین خلق علاوه بر سوابق خیانت آمیز مجاهدین خلق به ایدئولوژی استبدادی و ساختار فرقه‌ای آن انتقاد دارند.
رفتارهای خشونت آمیز مجاهدین خلق در دهه 50 شمسی یعنی پیش از انقلاب ایران و در دهه 60 یعنی سالهای اولیه حکومت جمهوری اسلامی، منجر به قربانی شدن شمار زیادی از غیرنظامیان و شهروندان شده است. اما پس از گذر از این دوران‌ها روایت‌های اعضای جدا شده از مجاهدین خلق از حقایق تلخ دیگری درباره این تشکیلات خبر داد….